امیر مهدیامیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه سن داره

تقدیم به فرشته کوچک خوشبختی

جشن قدم امیرمهدی و 14 ماهگی

سلام پسر نازم با خبرهای خوب اومدم بعد از کلی زحمت و تلاشهای زیاد بلاخره تونستی راه بری هوووووورا حدود یک ماهی میشه که تلاش میکنی برای راه رفتن.چند قدم میرفتی ولی زمین میخوردی.بلاخره روز چهارشنبه(تاریخش یادم نیست اون هفته بود)تونستی راه بری.البته هنوز هم خوب  بلد نیستی وقتی جوراب پاهت میکنم تعادل نداری .ولی خیلی بهتر از اول شدی.بهت تبریک میگم گلم .انشاالله قدمهات رو جاهای خوب برداری و از پله های موفقیت در زندگیت بالا بری.به قول مامان جون انشاالله تو بین الحرمین قدم برداری. به شکرانه این روز قشنگ یه جشن کوچیکی برات گرفتیم البته جشنت میشه گفت خانوادگی بود.مبارکت باشه گلم .اون شب کلی ذوق کردی.ز...
10 دی 1391

دومین یلدای امیر مهدی و دندان پنج و شش

یه سلام قشنگ یلدایی به پسر گلم و دوستهای عزیزم امیدوارم که همگی خوب باشن و تو این سرمای دی ماه حسابی بهشون خوش بگذره. امسال شب یلدا من و امیر مهدی مریض بودیم هر چی مامان جون اصرار کرد که بریم خونشون نتونستیم که بریم .همه بودن خاله جون و دایی سیامک و دایی بابک فقط جای ما خالی بود.من هم تصمیم گرفتم که یلدای کوچیکی برپا کنم و به عمو جون زنگ زدیم و اومد خونمون .بهمون خوش گذشت فال حافظ هم گرفتیم.کیک هم درست کردم که خوب در نیومد.هندونمون هم بیمزه بود البته با شیرینی خودمون خوردیمش.بابایی هم رفت آجیل وتخمه و شیرینی گرفت. زله هم درست کردم.جای همه خالی بود. الان هم که دارم مینویسم امیر مهدی خوابیده چون حالش زیاد خوب ...
1 دی 1391

امیر مهدی واستقبال از ضریح مطهر امام حسین(ع)

سلام زندگی مامان امروز روز خیلی خوبی بود.رفتیم دیدن ضریح امام حسین.خیلی باصفا بود.وااااای چقدر شلوغ بود ضریح امام حسین از خوزستان به سمت عراق داره حرکت میکنه.ما هم این سعادت نصیبمون شد تا از نزدیک ببینیمش.انشاالله که دعوتمون کنه بریم کربلا پابوسش. من اون موقع که هنوز با بابایی ازدواج نکرده بودم رفتم پابوسش. عجب صفایی داره بین الحرمین.انشاالله قسمت همه بشه که برن. امروز ظهر تا رفتیم هنوز ربع ساعت نشده بود یه بارون شدید بارید البته همراه با باد شدید وتگرگ.خیلی وحشتناک بود.شما هم که توبغل بابایی خواب بودی.مردم به عشق آقا همین طور تو بارون و تگرگ سینه میزدند.خلاصه تا بارون بند اومد سریع اومدیم خونه.چند تا ع...
19 آذر 1391

دومین محرم امیر مهدی

سلام عشقم زندگیم ببخش که این پست خیلی دیر شد آخه چند علت داشت:یکی اینکه شما مریض بودی یکی دیگه اینکه منم مریض بودم .اینترنت هم چند روزی قطع بود   محرم امسال برخلاف پارسال خیلی بهتر بود چون ماشالا شما بزرگتر شدی و تونستم ببرمت بیرون.آخه پارسال بیرون نرفتیم چون همش 1 ماهه بودی قربونت برم یه روز همراه مریم جون(مامان پریسا)رفتیم مسجد محلشون مراسم شیرخواران بود.که شما از همون اولش تا اخر مراسم خوابیده بودی.قربونت برم که اینقدر معصوم عکس زیاد گرفتم با جزئیاتش میزارم ادامه مطلب  برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید   روز تاسوعا حلوا نزری داشتیم که خیلی خوشمزه شد ...
14 آذر 1391

به پیشواز ماه محرم برویم

یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن تموم حاجتا رو همه از او می گیرن بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه شبای جمعه زهرا زائر این زمینه سینه زن حسینه ، یل ام البنینه ... عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است   آ بروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم کاش ما هم کربلایی می شدیم در ...
24 آبان 1391

امیرمهدی رفته تولد

سلام به گل همیشه بهارم عزیز دلم این پست فقط و فقط مختص به پریسا جونه پریسای عزیز تولدت مبارک عزیزم انشاالله سالیان سال در کنار مامان و بابا جونت زندگی خوب و خوشی داشته باشی . دیروز رفته بودیم تولد پریسا جون.اولش نخواستم امیر مهدی رو ببرم چون حسابی مریضه.ولی مریم جون خیلی اصرار کرد که حتما باید امیر مهدی هم همراهت باشه . خیلی خوش گذشت .تولد خوبی بود . دست مامان مریم و بابا حسین پریسا جون درد نکنه . از همه مهمتر بلاخره سارا جون مامان علی خوشتیپ رو ملاقات کردم. من وسارا جون کنار هم نشته بودیم .خیلی ماهه من که خیلی ازش خوشم اومد. ولی اولش اصلا نشناختمش چون خودش با عکسهاش زمین تا اسمون فرق میکنه. متاس...
22 آبان 1391

تولد یک سالگی امیرمهدی و تبریک به مناسبت عید قربان

سلام سلام صدتا سلام به گل باغ زندگیم سلام به همه دوستهای گلم امیدوارم حال خودشون و کوچولوهای نازشون خوب باشه تولد روز جمعه درست روز عید قربان بود. ولی اون طور که دوست داشتم نشد. کیک اصلا اون چیزی که سفارش داده بودیم نبود. از همه تزتینات هم نشد عکس بگیرم. شادوماد هم که این دو روز اخر بیخوابی زده بود.اصلا نمی خوابید و همش نق میزد و گریه میکرد وسط جشن آقا یادش اومده باید بخوابه. خلاصه خیلی خسته شدم خیلی. ولی در کل جشن خیلی خوبی بود. پسر گلم انشاالله جشن دومادیت رو بگیرم. از دایی جون پارسایی هم ممنون که لیبر نوشابه و برگه یادگاری رو برام طراحی کرد انشاالله دومادی پارسا جوووون   ...
9 آبان 1391

روز شمار تولد عزیزترینم

سلام عشقم امیدم زندگیم عزیزم اگه بدونی این چند روز چقدر خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که داری یک ساله میشی .اصلا باورم نمیشه که من یک ساله که مادر شدم یک ساله که یه همدم کوچولو خدا بهم داده یک ساله که با اومدنت شور و شوق به زندگیمون آوردی .چقدر زود یک سال گذشت عزیزم.اینقدر واسه تولدت خوشحالم که انگار میخوام دامادت کنم. خــــــــــــــــدایـــــــــا شـــــــــــکرتـــــــــــ ملوسکم خیلی درگیر مراسم تولد شدم بخاطر همین کمتر میام نت روشنک جون(همسایه مامان جون)تو تزئینات خیلی کمکم کرد ایشالا بتونم جبران کنم انشاالله قراره تولد رو تم زنبور بگیرم. از خدا میخوام که هیچ مشکلی پیش نیاد تا تولد اون جوری ک...
30 مهر 1391

شیرین زبونی های امیر مهدی

سلام عشق مامان ببخش دیر اومدم برات بنویسم آخه اصلا بیکار نمیشم از صبح که چشامو باز میکنم باید باهات باشم تا شب چون الان نیاز به رسیدگی بیشتری داری و من تمام طول روز باهات مشغولم. کلماتی که تا حالا یاد گرفتی: بابا رو خیلی قشنگ میگی مامان رو هم خیلی واضح و زیبا بیان میکنی .الهی دورت بگردم دَدَ رو هم قشنگ میگی دَر دَر (منظورت اینه بریم بیرون) اَتی(چیزی رو که میخوای بزنی) میری قایم میشی پشت دیوار بعد سرتو میاری بیرون میگی تیتا.نمیدونم یعنی چی؟؟؟؟ بای بای هم یاد گرفتی.هر کسی بهت میگه خدافظ دستتو تکون میدی بوووووس میکنی خیلی حرفه ای (بهت میگم مامانی بوس کن لباتو غنچه میکنی و ماچ صدا دار میکنی) ...
22 مهر 1391