اولین عید فطر امیر مهدی جونم
سلام قند عسل مامان عشقم با کلی تاخیر اومدم تا برات اولین عید فطرت رو تعریف کنم حدود ساعت 10 شب بود که عید رو اعلام کردند.همون لحظه اشک تو چشام جمع شد که امسال خدا تو رو بهمون داده که 3 نفری با هم این عید بزرگ رو جشن بگیریم.خدایا هزاران مرتبه شکرت روز عید بابا مسعود برای نماز عید رفت مسجد ولی من نتونستم برم. این دومین سالیه که توفیق ندارم برم.پارسال که شما تو دلم بودی امسال هم که خواب بودی.بعد که بابایی اومد خونه طبق معمول بهمون 100 تومن عیدی داد.هوررررررا مامان زهرا و مامان جون هم بهمون عیدی دادن.عیدی مامان جون به من یه پلاک طلا و یه قواره چادر مشکی خیلی قشنگ بود. دستش درد نکنه انشاالله خدا سایه مامان جونو سالیان س...
نویسنده :
مامانی
22:50