اولین سفر امیرمهدی به تهران واولین تجربه شب قدر واحیا
سلام عشقم جونم عمرم نفسم.امیدوارم که همیشه در پناه خدا وامام زمان سالم باشی.
یه سلام گرم تابستونه به همه دوستهای گلم .اونایی که همیشه بهم لطف دارن ودر نبودم نگران میشن مخصوصا مامان مهدیار جون که قرار بود تهران همدیگرو ملاقات کنیم ولی قسمت نشد.زهرا جون ایشالا سفر بعدی مزاحمت میشیم.ممنون از اینکه به یادم بودین وکامنت برام میزاشتین.این مدت اصلا حوصله نت نداشتم نمیدونم چرا؟تصمیم گرفته بودم دیگه اصلا ننویسم بخاطر ناامنی این دنیای مجازی.
پسر گلم این روزها ماشالا شیطون بلا شدی.حرف زدنت تا حدودی بهتر شده.دو سه باری تنهایی از پله ها بالا رفتی.چند باری تنهایی با اسباب بازیهات بازی کردی.(تا حالا باید 2تایی مینشستیم بازی میکردیم)
ما اوایل تیرماه رفتیم تهران.به اصرار من با قطار رفتیم.به بابایی گفتم بیا این سری با قطار بریم.خواستم ببنیم بد مسافرتی یا نه.دشمنت روز بد ببینه مسافرتمونو خراب کردی.خیلی خیلی بد قطاری. از موقعی که از اندیمشک رد شدیم حالت خراب شد.اولش سرما خوردی بعد شبش حالت بد شد استفراق کردی.خلاصه یه وضع بدی داشتی تا رسیدیم.اونجا هم همش مریض داری کردم تا برگشتیم.البته تفریح هم رفتیم ولی زیاد عکس نگرفتم چون اصلا واسه عکس گرفتن باهام همکاری نکردی وهمش گریه میکردی.
هفده/4 هم تولدم بود.که بابایی سوپرایزم کرد و به بهانه درست کردن گوشیش رفت بازار و واسم هدیه گرفت که ادامه مطلب میزارم
این روزهای ماه مبارک رمضان یه حال وهوای دیگه ای داریم نمیدونم دلیلش چیه؟بیشتر شبها تا سحر باهام میمونی بیدار وقتی سحری خوردیم بعد بهم میگی مامایی لالا.فکر کنم شما هم به این مهمونی عظیمی که خدا واسمون گرفته دعوتی.الهی قربون پاکی و معصومیتت برم .وقت اذان انگشتت رو 3 بار میبوسی میزاری پیشونیت.بعد جانماز پهن میکنی و نماز میخونی(البته نماز به سبک خودت)بابایی هر شب نمازشو میره مسجد میخونه بعد از سر مسیر نون گرم میگیره تا افطار بخوریم.بهت میگم امیرمهدی بابایی کجا رفته؟میگی الله نون
به لطف خدا امسال شبهای قدر رفتیم احیا.یه شب رفتیم مسجد محله مامان جون یه شب هم رفتیم خونه عموی بابایی شب 23 هم رفتیم مسجد محل خودمون.اصلا اذیتم نکردی دورت بگردم
فرهنگ لغت امیرمهدی
مامان جون مامان نون
دایی داهی
زندایی نناهی
مبینا مینا
پتو تپو
شیر هیش
رفت وفت
بستنی کاکائو
کولر باد(خودتون ربطش بدین)
گنجشک جیک حیک
مسعود منود
اردلان اردی
توپ تَپ تَپ
بیشتر کلمات رو درست تلفظ میکنی مثل داداش آجی عمه عمو و.....ولی اینهایی که نوشتم رو بلد نیستی تلفظ کنی
راستی از سن 19 ماهگی هر وقت جیش یا پی پی داشتی میگی.ماشالا خیلی سریع یاد گرفتی واصلا اذیتم نکردی.
پ ن:تو قطار بخاطر نجس کاری دسشویی هاش پوشاکت میکردم ولی گریه وجیغ راه مینداختی که جیش دارم جیــــــــــــــش دارم.بهت میگفتم مامانی تو پوشکت کارتو بکن ولی کو گوش شنوا باید حتما پوشاکتو باز میکردم تا جیش کنی
عکسها ادامه مطلب
شاه عبدالعظیم حسنی-شهر ری
اتاق اردلان وارسلان
عین علی وزین علی-پسران امام سجاد(منطقه پونک)
برگشت تهران به اهواز
(احیا شب 19 ماه رمضان-مسجد قبا)
این عروسی فکر کنم 2 ماه پیش رفتیم که تنبلی کردم برات بزارم
این پکیج آموزشی رو برات خریدم که باهات کار کنم . راجع به رنگها وحیوانات وشغلها میوه ها وغیره هستن
اینم لباسهایی که از تهران خریدی
رفتیم توی یه مغازه که خرید کنیم گفتی من اینهارو میخوام بابایی هم واست خرید دقیقا نیم ساعت سالم بودن بعد زدی خورد وخمیرشون کردی.هم باز خوبه ازشون عکس گرفتم
این لباسها سوغاتی مامان جون هستش از کربلا
اینم هدیه روز تولدم
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 15 مرداد 92