اولین عید گل پسرم
یه سلام بهاری به همه مامانهای عزیز و فرشته های کوچولوشون
یه سلام عاشقانه هم به پسر گلم ...عزیز مامان سال نو مبارک ایشالا 100 ساله بشی گل مامان
عزیز دلم ببخش که خیلی دیر شد آخه سرم خیلی شلوغ بود....
خلاصه واست عید رو تعریف میکنم
لحظه سال تحویل صبح ساعت حدود هشت و پنجاه دقیقه بود(دقیق یادم نیست)...شما تو خواب ناز بودی منم بغلت کردم نشستیم کنار سفره هفت سین.....ووووواااای چه حس خوبی داشتم که امسال مامان شدم و تو بغلم بودی خدا رو شکر کردم....لحظه سال تحویل من و بابایی آرزوهای قشنگی کردیم....اولیش ظهور آقا امام زمان بود بعدش سلامتی همه مریضهای اسلام و......
خلاصه وقتی لحظه سال نو رو اعلام کردن من و بابایی عید رو به هم تبریک گفتیم و بوس بوسی کردیم....یایا مسعود هم به دوتایی مون عیدی داد.....
اینم سفره مامانی
ا
عید خونه بیشتر فامیل رفتیم که خیلی جاها هم وقت نکردیم بریم..... بابایی قول داده بعد از ایام فاطمیه ببرمون
مامان جون و خاله آزیتا رفته بودن کربلا وقتی برگشتن رفتیم شوشتر دیدن خاله آزیتا ....واست سوغاتی آورد که عکسشو واست گذاشتم ایشالا زیارتشون قبول باشه...حسابی خوش گذشت.عجب باغهای خوبی بود...
حسابی ذوق کرده بودی.عکس گرفتم واست آخرمطالب میذارم....
راستی 150 تومن هم عیدی گیرت اومد....
این بود 13روز تعطیلی عزیز دلم
واسه دیدن عکسها به ادامه مطلب مراجعه کنید پلیز
بابایی و عمو جوون
امیرمهدی و مبینادختر عمومحمدرضا
امیرمهدی کنار سفره هفت سین زن عمو
اینم آقا پارسا نوه عمو مامانی که دقیقا تو یک روز بدنیا اومدین
امیرمهدی خونه دایی بابک
کنار علی پسر دایی بابک
کنار سفره زن دایی
امیرمهدی وسط سفره هفت سین
باغ شوشتر
درحال خیار مکیدن قربونت برم الهی
باغ شوشتر
بازم باغ
خونه خاله آزیتا
کنار امید پسر خاله آزیتا
تخم مرغ های عید(انقدر اذیت کردی که قشنگتر از این نشد)
سیزده بدر
سیزده بدر
کنار کارون
سوغاتی مامان جون
سوغاتی مامان جون
سوغاتی خاله آزیتا