مامان جون رفته مکه
سلام سلام پسر گلم عزیز مامان
خبر خوب دارم برات.مامان جونی روز 3شنبه رفت مکه.هوررررراااالان 4 روزه که رفته ولی انگار 4 ماهه ندیدمش دیشب با کلی زحمت بهش زنگ زدم تا گفتم الووو زدم زیر گریه.بابایی هم گوشی رو ازم گرفت.تا باهاش حرف زد اول سراغ تو رو ازش گرفت.مامان جووون خیلی دوست داره.حالا خدا میدونه اونجا چقدر دلش برات تنگ شده.من که لحضه شماری میکنم زود بیاد.شانسمون چون تو ماه رمضان افتاده 20 روز میخوان نگهشون دارن.دلم یه زره شده براش.دیشب براش آش پشت پا درست کردیم.معمولا بعد از 3 روز واسا مسافر درست میکنن.خیلی خوشمزه بود ولی یه زره تند بود.با این وجود بهت دادم خوردی که ایشالا قسمت ما هم بشه بریم.ازش عکس گرفتم میزارم برات.به مامان جون گفتم واسه همه دوستای وبلاگیت دعا کنه هم واسا خودشون هم مامانای گلشون.انشاالله قسمت همه بشه که برن.
راستی امروز روز اول ماه رمضانه.هوای اهواز که فرقی با هوای جهنم نداره.خدا بخیر بگذرونه با این گرما.
بابایی هم صبح رفت دندونشو جراحی کرد.قربونش برم چقدر درد کشید.شما هم که مثل آزیر خطر همش جیغ میکشیدی.منم بهت شیر دادم الان هم خوابیدی.پسرم اینقدر بابایی رو اذیت نکن گناه داره
چند تا عکس گذاشتم برو ادامه مطلب
اینجا بغل مامان جونی قربونش برم دلم براش تنگ شده
اینجا هم بغل بابایی هستی.رفته بودیم بدرقه مامان جون
اینم آش پشت پا که بین همسایه ها تقسیم شد.پسرم واسا مامان جونش سبز پوشیده
اینم یه مدل خوابیدن
فدای خنده هات الهی همیشه خنده به لبت باشه