امیر مهدیامیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

تقدیم به فرشته کوچک خوشبختی

به پیشواز ماه محرم برویم

یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن تموم حاجتا رو همه از او می گیرن بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه شبای جمعه زهرا زائر این زمینه سینه زن حسینه ، یل ام البنینه ... عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است   آ بروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم کاش ما هم کربلایی می شدیم در ...
24 آبان 1391

امیرمهدی رفته تولد

سلام به گل همیشه بهارم عزیز دلم این پست فقط و فقط مختص به پریسا جونه پریسای عزیز تولدت مبارک عزیزم انشاالله سالیان سال در کنار مامان و بابا جونت زندگی خوب و خوشی داشته باشی . دیروز رفته بودیم تولد پریسا جون.اولش نخواستم امیر مهدی رو ببرم چون حسابی مریضه.ولی مریم جون خیلی اصرار کرد که حتما باید امیر مهدی هم همراهت باشه . خیلی خوش گذشت .تولد خوبی بود . دست مامان مریم و بابا حسین پریسا جون درد نکنه . از همه مهمتر بلاخره سارا جون مامان علی خوشتیپ رو ملاقات کردم. من وسارا جون کنار هم نشته بودیم .خیلی ماهه من که خیلی ازش خوشم اومد. ولی اولش اصلا نشناختمش چون خودش با عکسهاش زمین تا اسمون فرق میکنه. متاس...
22 آبان 1391

تولد یک سالگی امیرمهدی و تبریک به مناسبت عید قربان

سلام سلام صدتا سلام به گل باغ زندگیم سلام به همه دوستهای گلم امیدوارم حال خودشون و کوچولوهای نازشون خوب باشه تولد روز جمعه درست روز عید قربان بود. ولی اون طور که دوست داشتم نشد. کیک اصلا اون چیزی که سفارش داده بودیم نبود. از همه تزتینات هم نشد عکس بگیرم. شادوماد هم که این دو روز اخر بیخوابی زده بود.اصلا نمی خوابید و همش نق میزد و گریه میکرد وسط جشن آقا یادش اومده باید بخوابه. خلاصه خیلی خسته شدم خیلی. ولی در کل جشن خیلی خوبی بود. پسر گلم انشاالله جشن دومادیت رو بگیرم. از دایی جون پارسایی هم ممنون که لیبر نوشابه و برگه یادگاری رو برام طراحی کرد انشاالله دومادی پارسا جوووون   ...
9 آبان 1391

روز شمار تولد عزیزترینم

سلام عشقم امیدم زندگیم عزیزم اگه بدونی این چند روز چقدر خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که داری یک ساله میشی .اصلا باورم نمیشه که من یک ساله که مادر شدم یک ساله که یه همدم کوچولو خدا بهم داده یک ساله که با اومدنت شور و شوق به زندگیمون آوردی .چقدر زود یک سال گذشت عزیزم.اینقدر واسه تولدت خوشحالم که انگار میخوام دامادت کنم. خــــــــــــــــدایـــــــــا شـــــــــــکرتـــــــــــ ملوسکم خیلی درگیر مراسم تولد شدم بخاطر همین کمتر میام نت روشنک جون(همسایه مامان جون)تو تزئینات خیلی کمکم کرد ایشالا بتونم جبران کنم انشاالله قراره تولد رو تم زنبور بگیرم. از خدا میخوام که هیچ مشکلی پیش نیاد تا تولد اون جوری ک...
30 مهر 1391

شیرین زبونی های امیر مهدی

سلام عشق مامان ببخش دیر اومدم برات بنویسم آخه اصلا بیکار نمیشم از صبح که چشامو باز میکنم باید باهات باشم تا شب چون الان نیاز به رسیدگی بیشتری داری و من تمام طول روز باهات مشغولم. کلماتی که تا حالا یاد گرفتی: بابا رو خیلی قشنگ میگی مامان رو هم خیلی واضح و زیبا بیان میکنی .الهی دورت بگردم دَدَ رو هم قشنگ میگی دَر دَر (منظورت اینه بریم بیرون) اَتی(چیزی رو که میخوای بزنی) میری قایم میشی پشت دیوار بعد سرتو میاری بیرون میگی تیتا.نمیدونم یعنی چی؟؟؟؟ بای بای هم یاد گرفتی.هر کسی بهت میگه خدافظ دستتو تکون میدی بوووووس میکنی خیلی حرفه ای (بهت میگم مامانی بوس کن لباتو غنچه میکنی و ماچ صدا دار میکنی) ...
22 مهر 1391

تبریک به مناسبت روز جهانی کودک

یه سلام عاشقونه به پسرک مامان عزیز دلم روز جهانی کودک رو به شما قند عسل مامان و همه نخودی های کوچولو تبریک میگم   کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید   کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم لا اقل یک روز کودک می‌شدیم ای کاش برمیگشتیم به دوران کودکی مان...دورانی که تلخی زندگی مان شربت تبمان بود ...
19 مهر 1391

دندان درآوردن امیر مهدی در مشهد

سلام عزیز مامان ببخشید که خیلی دیر اومدم برات بنویسم آخه یه ویروس گنده نمیدونم از کجا وارد لب تاپ شده بود. یعنی آنتی ویروس نصبه(آنتی ویروسها هم قلابی شدن) یکی دیگه از خاطرات مشهد درآوردن مرواریدات بود. وقتی خواستیم بریم از چند روز قبل خیلی لثت درد میکرد. مامان جون گفت کاش تو مشهد دندون دربیاره. فردای روزی که رسیدیم مشهد دیدم یه صدایی از تو دهنت میاد . قربونت برم یه دندون تو فک بالا در آوردی هی دوتا دندوناتو میزنی بهم چقدر ناز شده بودی زندگیم. وقتی هم رسیدیم اهواز فرداش یکی دیگه جفت همون در آوردی حالا 4 تا مروارید داری مبارکت باشه عکسها ادامه مطلب           ...
11 مهر 1391