امیر مهدی 8 ماهه شد
سلام سلام به عزیزک مامان ایشالا که خوب خوب باشی
قشنگم درست روز تولد امام سجاد(ع) وارد 9 ماهگی شدی.قربونت برم که روز به روز داری شیرین تر میشی
خدایا ازت ممنونم که این فرشته کوچولو رو بهم دادی تا زندگیمو شیرین کنه.ازت ممنونم که بهم اجازه دادی لحظه لحظه بزرگ شدنشو ببینم .پسر نازم من با تو خوشبخت ترین مامان دنیام خیلی دوست دارم عشقم.
امیر مهدی جان ٨ ماهگیت مبارک
خواستم زیباترین کلام را برایت بنویسم
اما پنداشتم ساده نوشتن همانند ساده زیستن زیباست
پسرم ٨ ماهگیت هزاران بار مبارک انشاالله که ١٠٠ ساله بشی
تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست
به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم
امیر مهدی جان ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را از صمیم قلبم تبریک میگم
دیروز مثل همیشه من و مامان جون بردیمت مرکز بهداشت امام رضا.من خیال کردم واکسن داری.بخاطر همین قبل از رفتن قطره استامینوفن بهت دادم.بمیرم خیلی تلخ بود.رفتیم ولی خانوم بهداشت گفت که واکسن دیگه نداره تا ١ سالگی.منم خدا رو شکر کردم ولی یادم اومد که بهت قطره داده بودم ازش سوال کردم گفت اشکالی نداره واسا خودش خوبه بیشتر میخوابه.وزنت کرد گفت همش ٧٠٠ گرم اضافه کرده .من خیلی ناراحت شدم آخه مرتب بهت غذا میدم.
روزی ١ زرده تخم مرغ +سوپ +فرنی +آب میوه بهت میدم خانم بهداشت گفت چون چهار دست و پا راه میره فعالیتش زیاد شده بخاطر همین وزنش زیاد نشده طبیعیه.خیالم راحت شد.
تولد امام حسین هم رفتیم عروسی .شما اولین عروسی بود که میرفتی.عروسی دختر عموی بابایی بود.حسابی خوش گذشت.نشد ازت عکس بگیرم چون بغل بابا مسعود قسمت آقایون بودی.ولی تا دلت بخواد فامیل های بابایی ازت عکس گرفتن.شما هم مثل همیشه نیشت باز بود.
راستی بعد از یک ماه بلاخره موفق شدیم بریم بازار.آخه هوا وحشتناک گرمه.ساعت ٩ونیم شب رفتیم با این وجود لپات شده بودن سرخ.همش هم گریه میکردی .واست ٢ دست لباس خیلی شیک با قیمت آتیشی خریدیم.چون انشاالله چند روز دیگه قراره ببریمت آتلیه عکس بگیری.
راستی یه معذرت خواهی بدهکارم چون اصلا وقت نمیکنم بیام نت واست بنویسم.چون خیلی این چند روز بی تاب شدی.شبها نمیخوابی همش گریه میکنی.فکر کنم بخاطر دندوناته.بمیرم الهی چه دردی میکشی تا مرواریداتو در بیاری.
درحال گیلاس خوردن(قرار نبود عکس بگیرم دیدم قیافت بامزه شده منم گرفتم)
امیر مهدی و علی