امیر مهدیامیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

تقدیم به فرشته کوچک خوشبختی

امیرمهدی 23 ماهه شد هوررررا

سلام زندگی مادر عشق مادر نفس مادر.23ماهگیت مبارک عشقم البته ببخشید با چند روز تاخیر بهت تبریک گفتم.انشاالله که 100 سال عمر باعزت در کنار بچه هات ونوه هات داشته باشی نانازم     قشنگم تا تولد 2 سالگیت دیگه چیزی نمونده.از حالا دارم کارهای تولدتو طراحی میکنم.امسال هم انشاالله خونه مامان جون تولدت رو میگیریم.پارسال تم تولدت زنبوری بود ولی امسال تمش........بعد میگم . تولدت مبارک با صد هزار تا بوسه عشق منی عزیزم نذار دلم بپوسه   مثلِ گلِ یاسی برخوشه یِ دلِ من عطرتو پیچیده درکوچه یِ منزلِ من روز میلادت مبارک ناز گل خوشگل من   ...
11 مهر 1392

امیرمهدی وموزه نادرشاه

سلام دلبرک مامان خوبی گلم؟تو این پست میخوام عکسهای موزه نادر شاه رو برات بزارم.پس بدون مقدمه میریم سراغ عکسها اینو که میبینید امیرمهدی شاه هستن   اینم جناب مسعودشاه به همراه پسرش امیرمهدی شاه (البته منم نقش همسر شاه رو داشتم که نمیشه عکسمو بزارم       بقیه عکسها ادامه مطلب   شمشیر وخنجر دوران نادرشاه توپ برنجی سرپر-دوره قاجاریه تبر فولادی با تزئین طلاکوب-دوره افشاریه   ...
8 مهر 1392

دومین سفر امیرمهدی به مشهد الرضا

سلام عشق مامان خوبی گلم؟؟؟ما از سفر خیلی وقته اومدیم ولی بخاطر جنابعالی اصلا نمیشه سراغ لپ تاپ بیام.بهم اجازه نوشتن نمیدی .هر روز میگم امشب دیگه مینویسم ولی وقتی شب شد میبینم اصلا حوصله ندارم.از بس خستم میکنی منم باهات بیهوش میشم ومیخوابم و دوباره این داستان ادامه داره.ولی الان با وجود خستگی از خوابم زدم ودارم برات مینویسم. این روزها یه حس وحال دیگه ای داریم آخه اول مهره.تلوزیون اون روزها رو دوباره برامون زنده کرد با سرود باز آمد بوی ماه مدرسه بوی بازیهای راه مدرسه.یاد اون دوران ابتداییمون بخیر که با شور وشوق اول صبح بیدار میشدیم ومیرفتیم مدرسه.تو یه دستمون کیف بود وتو یه دست دیگه قمقمه آب.اون موقع ها کوله نبود یادمه...
7 مهر 1392

آلبوم عکس وبازم عروسی

  سلام پسرک مامان خوبی خوشی سلامتی؟خب خدا رو شکر انشاالله که همیشه سالم وسلامت باشی. پسر گلم یه خبر خوب برات دارم.امام رضا دعوتمون کرده بریم پابوسش.اونم با هواپیما که عشقته.بلیطهامون واسه روز چهارشنبه 13 شهریور هستن.امسال هم مثل سال گذشته با مامان جون ومامان زهرا وخانواده عمومحمدرضا میریم.اااا داشت یادم میرفت امسال عمه جون هم باهامون میاد.خلاصه جمعمون جمعِ. دوستهای خوبم واسه همتون دعا میکنم انشاالله وقتی برگشتیم عکسهای مسافرتمون رو میزارم     این عروسی پسر عموی بابایی بود که تاریخش یادم نیست.فراموش کرده بودم عکسها رو بزارم این پسر ناز رو که میبینید همه زندگی منه عشقمه وجودمه...
11 شهريور 1392

بیست ودومین ماهگرد گلکم وعکسهای عید فطر و یه عروسی

  سلام عزیز مادر خوبی گلم؟امیدوارم که همیشه تنت سالم وعمرت طولانی باشه بعد از 1 ماه اومدم برات بنویسم.این مدت که نبودم حال خوشی نداشتم مریض بودم الان هم 2 روزه شما مریض شدی.دیروز صبح با هم رفتیم بیمارستان شرکت نفت.ولی دکترت رفته بود مرخصی به ناچار بردمت پیش یه متخصص دیگه.معاینت که کرد گفت مشکل خاصی نداره.به موقع برده بودمت.بهت دارو داد.وزنت هم 12 کیلو بود که خانم دکتر گفت خوبه.ایشالا هر چه زودتر خوب بشی گلم امسال دومین عید فطری بود که تجربه میکردی.برخلاف پارسال که نمیتونستی حرف بزنی امسال با شیرین زبونیت از همه عیدی گرفتی.البته بعد از گذشت 1 ماه هنوز هم همچنان عیدی دریافت میکنی.هر هفته 50 تومن ا...
9 شهريور 1392

اولین سفر امیرمهدی به تهران واولین تجربه شب قدر واحیا

                 سلام عشقم جونم عمرم نفسم.امیدوارم که همیشه در پناه خدا وامام زمان سالم باشی. یه سلام گرم تابستونه به همه دوستهای گلم .اونایی که همیشه بهم لطف دارن ودر نبودم نگران میشن مخصوصا مامان مهدیار جون که قرار بود تهران همدیگرو ملاقات کنیم ولی قسمت نشد.زهرا جون ایشالا سفر بعدی مزاحمت میشیم.ممنون از اینکه به یادم بودین وکامنت برام میزاشتین.این مدت اصلا حوصله نت نداشتم نمیدونم چرا؟تصمیم گرفته بودم دیگه اصلا ننویسم بخاطر ناامنی این دنیای مجازی.     پسر گلم این روزها ماشالا شیطون بلا شدی.حرف زدنت تا حدودی بهتر شده.دو سه باری تنهایی ا...
16 مرداد 1392

امیرمهدی واعیاد شعبانیه و مرواریدهای خوشمل و عروسی و.......

سلام فندق مامان ایشالا که حالت خوب باشه ودر صحت وسلامتی کامل باشی سلام به دوستهای گلم که همیشه بهم لطف دارن  بهم سر میزنن ولی من آپ نکردم وهمش تنبل بازی در میارم.آخه روزهای سختی رو دارم تجربه میکنم .امیرمهدی اصلا اجازه نمیده 10 دقیقه از پیشش برم.همش میگه هر جا میری منم میام حتی...... این روزها امیر مهدی خیلی بیشتر از قبل شیر میخواد تو این موندم چطوری باید از شیر بگیرمش این که روز به روز تمایلش به شیر خوردن بیشتر میشه. راستی چند وقته دارم تلاش میکنم از پوشک بگیرمش.الان 10 روزی میشه که پوشکش نکردم.روزها خودش میگه جیش ولی شبها تو خواب خودشو خیس میکنه.حالا نمیدونم شبها باید پوشکش کنم یا نه؟البته وقتی اتاق خیلی سرده خود...
22 خرداد 1392

بازی وبلاگی

سلام دوستان گلم به درخواست مامان فاطمه به یه بازی وبلاگی دعوت شدم.البته من میخواستم پست جدید بزارم ولی از اونجایی که نمیشه دعوت دوستان رو رد کرد منم قبول کردم 1-بزرگترین ترس زندگی شما؟ جدایی من وامیرمهدی 2_اگر24 ساعت نامرئی میشدی چیکار میکردی؟ نمیشه بگم 3_اگر غول چراغ جادو توانایی برآورده کردن یک آرزوی 5 الی 12 حرفی شما را داشته باشد آن آرزو چیست؟ عاقبت بخیری امیرمهدی 4_از میان اسب سگ پلنگ گربه و عقاب کدامیک را بیشتر دوست داری؟ گربه چون امیرمهدی اولین حیووونی که یادگرفت  بگه و خیلی دوسش داره گربه بود 5_کارتون مورد علاقه دوران کودکی؟ چوبین 6_در پختن چه غذاهایی تبحر ندارید؟ پیتزا 7...
15 خرداد 1392

زدن واکسن 2ماهگی

      سلام پسر گلم زندگی مامان.. الان 18 روزه که رفتی تو 2ماه...... الاهی الاهی الاهی..... امروز من همراه مامان جون بردیمت بهداشت که واکسن بزنی....وای خدایا انقدر گریه کردی....دلم کباب شد...پاهاتو که تکون میدی جیقت میره هوا..مامانی زود خب شو آخه تحمل گریتو ندارم... خانم بهداشت وزنت کرد خدا رو شکر وزنت خوب بود دیگه نیازی به شیر کمکی نداری... ماه قبل اصلا وزن اضافه نکرده بودی خانم بهداشت گفته بود ماه دیگه ممکنه شیر خشک برات بنویسم ولی خدا رو شکر که وزنت خوب بود   ...
8 خرداد 1392

سالگردازدواجمون و روز مرد

من نمی‌فهمم چرا هیچ کس نمینویسد از مردهــا از چشم‌ها و شــانه‌ها و دستهایشــان … … از آغوششان از عطر تنشـان، از صدایشــان… پررو می‌شوند؟ خب بشوند…. مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفته‌ایم؟ مگر ما به اتکــاء همین دست‌ها همین نگاه‌ها همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی سرِپا نمانده‌ایم؟… من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم من می‌خواهم خواستنم گوش فلک را کر کند من می‌خواهم مَردَم بداند دوستش دارم….  &n...
4 خرداد 1392